تاریخ جمع جبری رویدادهای آن نیست. سرنوشت جامعه را جمع رویدادهای یک جامعه تعیین نمیکنند. اما از خلال رویدادهایی میتوان به عمق آنچه در جامعه در حال غلیان است، پی برد. میتوان به اعماق نگاهی انداخت و تحولات در اعماق را به دور از حجاب اختناق بررسی کرد.
رویدادهای هفته ای که گذشت دارای چنین ویژگی ای هستند. اعتراض دانشجویان به حضور احمدی نژاد در دانشگاه تهران، کارناوالهای جشن کودکان به مناسبت روز جهانی کودک، اعتراض کارگران نیشکر هفت تپه و بالاخره کمپین جهانی علیه اعدام، بیان آن تحرکاتی است که در عمق جامعه در جریان است. از خلال این رویدادها میتوان به مختصات تکاپوی جامعه، نظری افکند. این مشاهدات چه میگویند؟
جامعه ایران جامعه ای ایستا، تسلیم شده و شکست خورده نیست. بر عکس، تمامی شواهد دلالت بر یک تحرک و تقابل اجتماعی در ابعاد گوناگون دارد. مردم در کمین رژیم اسلامی اند. هر فرصت و امکانی، مجرایی برای جاری شدن اعتراضی است که در بطن جامعه در حال جوش و خروش است. مردمی که رژیم را نمیخواهند، حکم به سرنگونی اش داده اند و در تلاش دائم برای بزیر کشیدن آن هستند. در طرف دیگر رژیم هار و مرتجع، بر متن پیشرویهای ارتجاعی خود در منطقه و در تقابل با میلتاریسم آمریکا و متحدین اش در عراق، تعرض گسترده ای را علیه جامعه سازمان داده است. هدف تغییر توازن قوا در جامعه، عقب راندن و مرعوب کردن مردم معترض است. هدف درهم شکستن جنبش سرنگونی توده های مردم است. چوبه های دار را بر پا کرده اند. دسته جمعی و فردی در ملاء عام اعدام کردند. حتی فیلمهای این توحش اسلامی خود را به نمایش گذاشتند. فاز آخر این تعرض را قرار بود در دانشگاه به اجرا بگذارند و مقاومتها را درهم بشکنند. احمدی نژاد به دانشگاه رفت. اما فریادهای "مرگ بر دیکتاتور"، "فاشیست برو گمشو" از جانب دانشجویان با "استقبال" مواجه شد. دانشگاه درس تلخی به احمدی نژاد داد!
اما دانشگاه یک استٽنا نبود. بیان گوشه ای، حتی کمرنگ، از روحیه عمومی و اعتراضی مردم در مقابله با رژیم اسلامی است. مردم از رژیم اسلامی، از اسلام، از فقر و فلاکت، از آپارتاید جنسی، از زن ستیزی، از استبداد بیزار و منزجرند. برای بزیر کشیدنش به هر تلاشی متوسل میشوند. "مرگ بر دیکتاتور" تنها بیان گوشه ای از تقابل این مردم با رژیم اوباش اسلامی است.
در گوشه ای دیگر از جامعه، اتفاقاتی پیرامون روز جهانی کودک در جریان بود. ۸ اکتبر، ۱۶ مهر، روز جهانی کودک در شهرهای کردستان و تهران برگزار شد. پیام کاروانهای جشن کودکان و بادکنکها این بود. کودکان مقدم اند. منافع کودکان اول و مقدم بر هر مصالح و منفعتی سیاسی و ایدئولوژیک و طبقاتی قرار دارد. جامعه ای که حقوق کودک را بر سر در خود قرار میدهد، یک جامعه انسانی است. کودکان انسانند، انسانهای کوچکی نیستند که باید فردا برده کار مزدی شوند. گلهایی نیستند که باید له شوند تا آماده استٽمار و کار مزدی شوند. کودکند. انسانند! امید زندگی و آینده اند.
رویداد دیگر اعتراض کارگران نیشکر هفت تپه است. کارگران گرسنه اند. معترضند. تسلیم فشارکارفرما و تعرض اوباش سرکوبگر رژیم اسلامی نشده اند. فریاد میزنند. در طی دو هفته اعتراض متحدانه دولت اسلامی را وادار به عکس العمل و عقب نشینی میکنند. این اعتراض به شوش محدود نمی ماند. کارگران در این اعتراض تنها نیستند. کارگران پست کانادا، کارگران مزارع آمریکا، کارگران مواد غذایی، کارگران متال، و کارگران نساجی از این اعتراض حمایت کردند. زمانیکه کارگر به میدان می آید، همبستگی بین المللی کارگری به جلو صحنه سیاست رانده میشود. کارگران نیشکر هفت تپه راه را به کارگران دیگر بخشهای جامعه نشان میدهند. این اعتراضات تاریخی اند.
رژیم در مقابل کارگران ناچار به زانو زدن شد. اما آنچه به میدان آمد تنها گوشه بسیار کوچکی از یک پتانسیل عظیم در مبارزه طبقاتی است. زمانیکه طبقه کارگر با پرچم سوسیالیستی خود پا به میدان بگذارد، کسی جلودارش نخواهد بود.
در گوشه ای دیگر تلاش برای برچیدن بساط اعدام و چوبه های دار رژیم صد هزار اعدام در جریان است. یک مبارزه انسانی برای پایه ریزی نظامی که در آن جایی از اعدام و قتل دولتی و برنامه ریزی نباشد. این مبارزه پیروزیهای غیر قابل انکاری به دست آورد. بر پرچم این مبارزه این حقیقت انسانی حک شده است که اعدام قتل عمد دولتی است. جنایت سازمانیافته است. باید بساط چنین جنایتی را برچید. این مبارزه سیمای سیاسی جامعه آتی را تصویر میکند.
این مشاهدات نشانگر یک واقعیت انکار ناپذیر است. مردم از حکومت اسلامی از فقر و فلاکت و فرودستی و نابرابری بیزارند. اما این نیمی از تصویر است. روی دیگر این تصویر این است که کمونیسم کارگری تنها اردوی پرچمدار این خواستهای پایه ای مردم در جامعه است. آینده در حال شکل گیری است. "اگر ما پیروز بشويم، و ميتوانيم بشويم، آنگاه اين آينده شاهد برپايى جامعهاى آزاد و برابر و مرفه و انسانى خواهد بود. جامعهاى بدون استثمار، بدون فقر، بدون طبقات بالادست و فرودست، بدون استبداد، بدون حاکميت خرافات مذهبى و سنتها و اخلاقيات ارتجاعى، بدون نابرابرى، بدون تبعيض. يک جامعه سوسياليستى ... فرصت کم نظيرى براى ايفاى نقش کارگر و کمونيسم بعنوان رهبر يک جنبش عظيم براى آزادى و برابرى در ايران فراهم شده است" (از پیام حزب اتحاد کمونیسم کارگری به کارگران) این فرصت را نباید از دست داد. با تمام قوا باید ملزومات پیروزی را فراهم کرد.*